به وبلاگ پرستاران بدون مرز خوش آمدید | ||
|
روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ؟ حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . . . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود . نظرات شما عزیزان: ترنم
ساعت21:29---7 ارديبهشت 1392
قشنگ بود.
مرا با حقیقت بیازار ولی هرگز لحظه ای با دروغ آرامم نکن. |
|